علمی، پژوهشی و فناوری

یادداشت عضو هیئت اندیشه ورز بسیج اساتید کاشان؛

بستر پیشرفت، نیازمند اعتدال در میان هیاهوها و دوراندیشی در میان طوفان‌هاست

در میان خزان‌های ممتد، آن‌گاه که ملل شرق و غرب، هر یک مأیوس و دلزده، به اسارت استیلاگران خو کرده‌اند، ایران، هنوز آواز استقلال می‌دهد و بیرق عزت خویش را برافراشته نگاه می‌دارد. امروزه، ایرانی کهن‌جان، وارثِ حکمت فردوسی و اراده‌ی ناصرخسرو، نه تنها به حراست از هویت خویش همت گماشته، که توانسته است در عرصه‌ی علم، فناوری، و اندیشه‌ورزی، پرچم پیشرفت را به اهتزاز درآورد.

به گزارش پایگاه خبری علم و فناوری اصفهان : مهدی رجبی عضو هیئت اندیشه ورز بسیج اساتید کاشان در یادداشتی با عنوان «شکوه و استقلال ایران؛ حدود بی‌مرز انسانیت»، می نویسد: در ژرفنای تاریخ این سرزمین، در پهنه‌ای که بادهای حوادث هرگز از وزیدن بر آن باز نایستاده‌اند، روزگاری است که نوای امید از ویرانه‌های کهن برمی‌خیزد و چشم‌اندازی بر شکوه آفرینی‌ها نقش می‌زند. این خاک، که هزاران سال زیر سایه‌ی تازیانه و هیاهوی مغولان و یونانیان و ترکان و تاتارها ممتَحن بود، اینک در صحنه‌ی پرآشوب جهان، قامت استوار خود را بار دیگر به تماشا نهاده است.

وی ادامه می‌دهد: در میان خزان‌های ممتد، آن‌گاه که ملل شرق و غرب، هر یک مأیوس و دلزده، به اسارت استیلاگران خو کرده‌اند، ایران، هنوز آواز استقلال می‌دهد و بیرق عزت خویش را برافراشته نگاه می‌دارد. امروزه، ایرانی کهن‌جان، وارثِ حکمت فردوسی و اراده‌ی ناصرخسرو، نه تنها به حراست از هویت خویش همت گماشته، که توانسته است در عرصه‌ی علم، فناوری، و اندیشه‌ورزی، پرچم پیشرفت را به اهتزاز درآورد.

عضو هیئت اندیشه ورز بسیج اساتید کاشان، اضافه می‌کند: در گستره‌ی دانش و صنعت، چه بسیارند مشتاقانی که از تنگنای تحریم و ستیغ مشکلات، ققنوس‌وار، خانه‌ی علم و تحقیق را به آتشی تازه از امید افروخته‌اند. دستاوردهای این ملت در دانش هسته‌ای، علوم پزشکی، فناوری‌های نوین و صنایع پیشرفته، نه تنها نمایشگر همت بلند ایرانی است، بلکه سندی است متقن بر ایستادگی ملتی که استقلال را نه در شعار و گفتار، که در کردار و عمل به نمایش می‌گذارد.

رجبی تاکید می‌کند: استقلال ایران، امروز نشان آن است که ملتی می‌تواند بی‌اتکا به قدرت‌های بیرونی، سرنوشت خویش را به همت اراده‌ی خویش بسپارد؛ کاش هر دل آگاه و هر آیینه‌ی بیدار، ژرفای این مجاهدت را دریابد و بداند آن‌چه اینک در قامت این سرزمین جلوه‌گر است، نه مقطعی از یک عصر بی‌نشان، که استمرار مجد و غنای ملتی است که با همه‌ی ناخوشی‌های زمان، هنوز و همواره «سرآمدِ ملت‌ها» بوده و هست.

وی می‌نویسد: در هر طلیعه‌ی صبح، آفتاب بر فراز این خاک کهن چنان می‌تابد که گویی صلابت زمان را به یادش آورده‌اند. ایران ـ سرزمینی که قرون و اعصار را با قامتی استوار و دلی محزون از توفان‌های تاریخ گذرانده ـ امروز نیز با جستجوی خویش در قلمرو دانش و صنعت، افق‌های تازه را در می‌نوردد.

عضو هیئت اندیشه ورز بسیج اساتید کاشان، خاطرنشان می‌کند: این کشور، دیروز در هیاهوی غارت‌ها و هجوم‌ها، استقلال خویش را با شمشیر منطق و پایداری تاریخ پاس داشته است. و امروز که سرود پیشرفت‌ها در لابراتوارها، دانشگاه‌ها و صنایعش طنین انداخته، استقلالی شکوهمند و آرام را واگویه می‌کند. آن روز که در تنگنای محاصره و تهدید، دانشمندان و جوانان این دیار با سلاح دانش و اراده، چرخه‌های فناوری هسته‌ای را به گردش آوردند و گره از پیچیدگی‌های نوین دنیای امروز گشودند، جهانیان دانستند که ایران این بار نه به لشکر و سلاح، که به نیروی اندیشه و امید خویش، قامت بلند کرده است.

 

سهم این وطن همیشه آن است که در هنگامه‌ی روزگار، نامش را در زمره‌ی درخشانان ثبت کند؛ نه از سر تفاخُر، بلکه به برکت پایداری و دلیری و امید

وی می‌نویسد: من اکنون با شوقی آمیخته به تأمل می‌نگرم به سرزمینی که در طوفان جهان، گرچه گاه زخمی و فرسوده، اما هنوز استوار و برافراشته، بیرق استقلال و پیشرفت را بر دوش کشیده است؛ و می‌اندیشم: دیروز چون گذشت، امروزش نیز سپری می‌شود، اما سهم این وطن همیشه آن است که در هنگامه‌ی روزگار، نامش را در زمره‌ی درخشانان ثبت کند؛ نه از سر تفاخُر، بلکه به برکت پایداری و دلیری و امید.

این استاد دانشگاه ادامه می دهد: در طلوع سده‌ای تازه، سرزمینی کهن همچون ایران – این وارث دیرینه‌ی جست‌وجوی نور و معرفت – از ژرفای تاریخ برخاسته و با قامتی استوار، بی‌آنکه زلف خویش به پنجه‌ی تقدیر بندد، در کارنامه‌ی روزگار خویش، نشانه‌هایی از پیشرفت و استقلال به یادگار نهاده است.

 

ایران از تخته‌بند جهل و وابستگی رهیده و دانسته است که ایستادن بر پای خویش، اگرچه صعب، عزت‌آفرین است

عضو هیئت اندیشه ورز بسیج اساتید کاشان، خاطرنشان می‌کند: در بازار پرآشوب جهان که هر ملت را ناگزیر از تعظیم در برابر قدرتی بزرگ و یا سرگرمی به سایه‌های بی‌دلیل می‌سازد، ایران کوشیده است با پایمردی و تیزنگری، بر مدار استقلال گام بردارد و تن به ذلت وابستگی نسپارد. این ایستادگی البته سنگین بوده؛ چرا که استقلال، تنها شعار نیست، انتخابی آگاهانه و دشوار است که وزن و هزینه‌ی آن را تاریخ به دوش ملت می‌نهد. اما ایران از تخته‌بند جهل و وابستگی رهیده و دانسته است که ایستادن بر پای خویش، اگرچه صعب، عزت‌آفرین است.

 

بستر پیشرفت، نیازمند اعتدال در میان هیاهوها و دوراندیشی در میان طوفان‌هاست

عضو هیئت اندیشه ورز بسیج اساتید کاشان، تاکید می کند: بی‌گمان هنوز راهی دشوار و ناتمام پیش روست. بستر پیشرفت، نیازمند اعتدال در میان هیاهوها و دوراندیشی در میان طوفان‌هاست. اما آنچه امروز به چشم تاریخ و در آیینه‌ی انصاف، به یادگار مانده، تصاویری تازه از بنای استقلالی است که بر خاک رنج و عرق ایستاده و افق‌های آینده را، گرچه دور، با امید و ایمانی راسخ به تماشا نشسته است.

 

تاریخ، هماره بازیچه‌ی قلم‌های جغرافیا نبوده است

وی می گوید: تاریخ، هماره بازیچه‌ی قلم‌های جغرافیا نبوده است؛ همیشه مرزها نمی‌توانند مرزهای درد و داد را رقم بزنند. آن سوی افق‌های وطن، مصیبت‌هایی روییده که اگر چشم تاریخ را بدان‌ها گشاییم، وجدان‌مان از بار شرم خواهد شکست. مگر نه آن است که وجدان تاریخ، جهانی است و درد، زمانی معنا می‌یابد که در گستره‌ی بشریت سنجیده شود، نه فقط در گذر کوچه‌های محله‌ای خاص.

 

ستم، رنگ و زبانی مشترک دارد

این استاد دانشگاه در ادامه آورده‌ است: ستم، رنگ و زبانی مشترک دارد که هر کجا باشد، میراث شومی‌ از خشم و حرمان به‌جای می‌گذارد. روزگار چنان غریب است (روزگار غریبی است نازنین)که غروب عدالت برسر فلسطین بی‌پناه نیز سایه افکنده است. دیده‌ی تاریخ گواهی داد است بر نسل‌کشی‌ها، آوارگی کودکان و زنان، و ستمی که دیوارهای سیمانی و بی‌جان را نیز به گریه می‌آورد.

 

تاریخ؛ وجدان آدمی را از مرزهای فرضی عبور می‌دهد

رجبی می نویسد: آری، نقد خویش هنر است و مردان بزرگ همواره پیش از سخن از غیر، سرشت خویش را کاویده‌اند. اما تاریخ ـ مانند رودخانه‌ای که از کوهسار برمی‌خیزد و دریاها را سیراب می‌کند ـ وجدان آدمی را از مرزهای فرضی عبور می‌دهد. آنجا که درد، ظرفِ مکان و محدودیت زمان را شکسته، آیا رسالت مورخ و روشنفکر چیزی نیست جز ثبت همه‌ی رنج‌ها؟ خاموشی در برابر ظلم، از دیده‌ی تاریخ، شاید سهل‌انگارانه‌ترین خیانت به انسانیت باشد.

 

 روزگار، صفحات خالی و سکوت‌های افسوس را هرگز عفو نمی‌کند

وی می‌گوید: باید از هر رنج و هر ستم، بی‌اعتنای به نام و نشان، سخن بر زبان آوریم؛ که روزگار، صفحات خالی و سکوت‌های افسوس را هرگز عفو نمی‌کند.

عضو هیئت اندیشه ورز بسیج اساتید کاشان، اضافه می‌کند: آینه اگرچه تصویر پیش‌ِرو را بی‌کم‌وکاست بازمی‌تاباند، اما گاه غبار روزگار بر آن می‌نشیند و حقایق دورتر را محو و گم می‌کند. تاریخ فقط روایت سرگذشت ما نیست؛ دریای پرموجی است که در آن، صدای ضجه مردمان دور و نزدیک، موج به موج می‌پیچد و آرام نمی‌گیرد.

 

تاریخ؛ خاموش خانه نیست

این استاد دانشگاه تاکید می‌کند: تاریخ خاموش خانه نیست؛ بلکه حکایت مردمانی است که هم‌زمان با ما، در جست‌وجوی اجاق گرم و حق نان و جان خود سرفروبرده‌اند و در ستمی دیگر، تاریخشان به آتش کشیده می‌شود. اگر پای تازیانه را فقط در خانه خود بجوییم، نابینایی است؛ و اگر بر ناله همسایه خاموش باشیم، ناشنوایی.

 

دلی که تنها در غربت خویش بتپد، تاریخ را نیمه خوانده است

وی می‌گوید: آن سوی افق نیز هنوز خاکستر داغ و خون، ریخته است بر دامن خاک. هنوز دشت‌هایی آنسوتر شعله‌وراز ظلم‌اند و آسمان‌هایی از بانگ درد لبریز. دلی که تنها در غربت خویش بتپد، تاریخ را نیمه خوانده است.

 

رسالت اهل فرهنگ و درد، پیمودن راهی است که همدلی را در همه پهنه خاک بجوید و انسانیت را، بی‌ترس و تعصب، پاس بدارد 

عضو هیئت اندیشه ورز بسیج اساتید کاشان، یادآور می‌شود: در فراز و فرود روزگاران، چه بسیار مشعل به دست‌هایی که نه فقط برای روشنی پستوهای این دیار، که برای راه نجات انسان، به سهم خود شمع افروخته‌اند. مگر نه این است که درد را، بی‌مرز باید دید؟ عاطفه را، بی‌حصار باید حس کرد؟ مگر تاریخ، زنجیر ندارد بر پای بی‌گناهان خاک فلسطین؟ مگر به خون ننوشته‌اند بر سنگ‌های کهنه بیت المقدس و غزه، داستانی را که قرن‌هاست تکرار می‌شود؟ ظلم، هرجا ظلم است و مظلوم، هرجا مظلوم. رسالت اهل فرهنگ و درد، پیمودن راهی است که همدلی را در همه پهنه خاک بجوید و انسانیت را، بی‌ترس و تعصب، پاس بدارد.

 

تاریخ گواه است که خاموشی بر فاجعه، هر کجا که باشد، نگین بی‌ارزشی است بر انگشتر تمدن

این استاد دانشگاه تاکید می‌کند: تاریخ گواه است که خاموشی بر فاجعه، هر کجا که باشد، نگین بی‌ارزشی است بر انگشتر تمدن. جنایت، هر کجا که باشد، حقیقت را بی‌حیثیت می‌کند، و تسلا دادن به مظلوم، قصه فردیت و میهن‌دوستی نیست ،بلکه رسالتی است تاریخی.

مهدی رجبی در کلام پایانی گوشزد می‌نماید و می‌نویسد: آنکه بر ستم فرودستان این سامان افسوس می‌خورد، اگر بر جنایات فرادستان آن سامان خاموش بماند، سیمای حقیقت را مخدوش کرده است. بزرگ‌ترین تراژدی، تنها زشتیِ ظلم نیست، که خاموشی و بی‌تفاوتی در برابر آن نیز هست.

 

مهدی رجبی-13 اردیبهشت 1404

https://stnews.ir/short/VpMpo
اخبار مرتبط
تبادل نظر
نام:
ایمیل: ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد کنید
نظر: